وبلاگ همه ی دوستان عزیز

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دلم گرفته .....

دلم گرفته .....

 

 

 

 

به خاطر من رفت یا به خاطر خودش

 

هنوز چیزی به من نگفته بود

 

شاید این را اوج احساس می نامید

 

چه کنم تنها شدم

 

چه کنم قلبم شکست

 

چه کنم که دیگر بار عشق را به دوش نمی کشم

 

من          عشق              او

 

چه رابطه به هم پیچیده ای

 

ای عشق لعنت به تو لعنت به روی سیاهت

 

وجودم تسخیر تو شد

 

طینتم را به تو باختم

 

و او هم با تو بود و رفت با کسی دیگر

 

زیر باران بود

 

هنوز به خاطر دارم

 

دستانم در آغوشش و دلم در توبره ی وجودش 

 

با هم سهراب می خواندیم ( زیر باران باید رفت )

 

 

حالا دیگر با هر قطره باران یاد او مرا عذاب می دهد در این روز های بارانی

 

با خود می پرسم سهراب ! آیا باز هم زیر باران باید رفت؟

 

 

آیا باز هم عشق را زیر باران باید جست ؟

 

آری؟

 

 

 


خواستگاری


خری امد به سوی مادر خویش

 
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش


برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات رو دوست داری


خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بیشتر از جان


ز بین این همه خرهای خوشگل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل


خرک از شادمانی جفتکی زد
کمی عرعر نمود و پشتکی زد


بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت


خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن


بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن


به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه


دو تا پالان خریدند پای عقدش
به افسار طلا با پول نقدش


خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله


خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید


دوشیزه خر خانوم آیا رضایی؟
به عقد این خر خوش تیپ درآیی


یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانوم به گل چیدن برفته


 برای بار سوم خر پرسید
 که خر خانم سرش یکباره چرخید


 خران عرعر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند


 به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی 


دختری یا پسر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

:"بخوانید مطلب را

 

 

راستش من فکر کردم دیدم پسرا زیاذم بی مصرف نیستند

 

خب با هم بررسی میکنیم ببینیم اگه پسرا نبودن چی می شد

اگه پسرا نبودن کی مامانا رو دق می داد

اگه پسرا نبودن کی خونه رو باغ وحش میکرد

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد رو کی ضایع میکرد

اگه پسرا نبودن دخترا به کی می خندیدند

اگه پسرا نبودن دخترا کیو سر کار میذاشتن

اگه پسرا نبودن دبیر به کی می گفت برم گچ بیار

اگه پسرا نبودن کی آشغال ها رو می ذاشت جلوی در

اگه پسرا نبودن کی تو کلاس تخته رو پاک میکرد

اگه پسرا نبودن کی نمره هاش همیشه تک بود

اگه پسرا نبودن...

والبته این قسمت ناچیزی از وجود پسران بود پسرا خیلی بیشتر از اینا تو زندگی لازمند

 

پسر بودن یعنی دردسر بزرگ

پسر بودن یعنی سربازی در انتظارته اول جوونی

پسر بودن یعنی صبح تا شب بدویی دنبال کار آخرم کار پیدا نشه

پسر بودن یعنی افسوس بخوری دختر باشی

{نظر بنده : والا ما تو این عمری که از خدا گرفتیم ؛ تا به حال نشده که افسوس خورده باشیم دختر باشیم ؛ حالا آن بنده خدایی که این مطلب را نوشته دوست داشته ما افسوس بخوریم که دختر باشیم یه چیز دیگه است !}

 

پسر بودن یعنی هر روز یه شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی عمرا عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی مثل عقده ای ها آرایش و مو بلند کردن

پسر بودن یعنی پس این نون چی شد

پسر بودن یعنی ول معطل بودن

پسر بودن یعنی کفش پاشنه بلند ممنوع

پسر بودن یعنی احساس بـرتری الـــــکی نسبت به دخترا

{نظر بنده : دعا کنید الکی باشد !!!!)

 

مذیت های دختر بودن

نازنازیهای بابا هستید

{نظر بنده : استغفرالله !!!}

درسخون تر از پسرا هستید

{نظر بنده : اگه اینو نگید دیگه چی بگید !!!}

باادب باکلاس و بانزاکت تر از پسرا هستید

{نظر بنده : دوباره استغفرالله !!!}

 

هر وقت دوست داشتید کفش پاشنه بلند می پوشید

{نظر بنده: این دیگه حق با شماست ؛ خوشبختانه خدا ما را در دنیا به عذاب پوشیدن این کفشهای عجیب غریب و صعب الپوشش دچار نکرده است !!!}

 

 

مثل پسرا رو چونتون ریش نمیزارید

{نظر بنده : این یک دیگه فکر نکنم  مزیت باشه !!}

 

...........................................گل هستید.............................

{نظر بنده : گل خشخاش ؟؟؟ تریاک ؟؟؟  یا از این گلهای آدم خار و سمی؟؟؟!!}

 

اصلا سوار اتوبوس نمیشوید که جاتون کم یا زیاد بشه چه بسا ماشین باباجون دردست شماست

{والا نمیدونیم این جماعت اتوبوس سوار ؛ پسرهای دختر نما هستند یا ....!!!!}

 

نکته کنکوری:.................(پسر نیستید)..................

 

البته مذیت دختر بودن آنقدر زیاده که نمیشه نوشت فقط من به چندتاش اشاره کردم

 

 

 


مهم‌ترین اتفاق زندگی هنرمندان در سال 86

هنوز – از هنرمندان سینما و موسیقی درباره مهم‌ترین اتفاقی که در سال 86 برایشان رخ داده بود پرسیدیم.

بعضی از هنرمندان به اتفاقات مهم زندگی شخصیشان اشاره کردند و بعضی دیگر به اتفاقات کاری.

گوهر خیراندیش: بازی در تئاتر «بانوی سالخورده» در کنار استادم حمید سمندریان که 30 سال پیش در دانشگاه همین نقش را برایش بازی کردم و حالا درست در سن و جایی که به نقش نزدیک بودم دوباره این نقش را بازی کردم.

نیکی کریمی: امسال در دو جشنواره کن و برلین داور بودم.

هانیه توسلی: همکاری با حسن فتحی.

عمار تفتی: کار کردن با حسن فتحی.

حمید عسگری: امسال آلبوم «کما»ی من پرفروش‌ترین آلبوم شد.

علی تفر شی: امسال سال هنری خوبی برای من بود و کنسرتهایی که با ارکستر سمفونیک داشتم بهترین اتفاق بود. 4 شب سمفونی «ایثار» به رهبری مجید انتظامی، اجرای سه قطعه همراه با پیانوی آندره آرزومانیان در تالار وحدت، کنسرتی به همراه ارکستر سمفونیک و مجید انتظامی در اصفهان و 9 شب اجرای کنسرت «این فصل را با من بخوان» به رهبری مجید انتظامی.

بهاره افشاری: فارغ التحصیلی دانشگاهی پس از 5 سال (خنده) و کار کردن در فیلم «تسویه حساب» به کارگردانی خانم تهمینه میلانی.

شراره رخام: تجربه سال 1386 برای یکبار و همیشه.

نیما نکیسا: شکستگی مچ پایم.

فریدون آسرایی: انتشار آلبومم پس از سه سال.

ژاله صادقیان: درست با شروع سال جدید آنهایی که خودشان صاحب نام هستند در مقام داوری قرار گرفتند و من را به عنوان مجری برتر انتخاب کردند که برایم اتفاق قشنگی بود.

نادر سلیمانی: سر دو فیلم هستم که نمی‌دانم چه کنم!

شهرزاد عبدالمجید: به ایران برگشتم.

شهرام عیوضی: آلبومم را آماده ارائه به بازار دارم را جمع آوری کردم و همچنین بعد از 10 سال با فیلم «عطش» طعم بازیگری را چشیدم.

فرمان فتحعلیان: اینقدر گرفتاری زیاد بوده که مورد خاصی به نظرم نمی‌آید.

رضا صادقی: افتتاح بلک شاپ رستورانم و ازدواج خیلی از دوستانم اتفاق‌های سال 86 بود و به جز آن اتفاق خاص دیگری پیش نیامد.

خاطره اسدی: بالاخره لیسانس بازیگری نمایشم را بعد از 5 سال گرفتم.

فرشید شفیعی: بازی در «ماه قرمز» سعید ابراهیمی‌فر.

ستاره اسکندری: بعد از سالها توانستم با گروه تئاتر «زیتون» کار دیگری را شروع کنم به نام «تار اول» که در مورد پارچه است. این اتفاق فصل جدیدی در زندگی من است چون تا به حال بازی می‌کردم حالا بافت پارچه می‌کنم.

امیر تاجیک: من امسال خودم را پیدا کردم! سال خودشناسی من بود و توانستم در تنهایی‌هایم خودم را پیدا کنم. من تا به حال فکر می‌کردم که عاشق هستم ولی امسال عشق واقعی را که زمینی هم نبود پیدا کردم.

لیلا برخورداری: قبولی در فوق‌لیسانس در رشته کارگردانی آنهم به دلیل معدل بالا بدون کنکور قبول شدم.

سروش صحت: اتفاقات عجیبی که از شنیدنش شاخ درآوردم فوت بابی فیشر بود که سالها کسی صحبتی از او نمی‌کرد و همین طور علی فنایی ورزشکار جوانی دوست‌داشتنی و سرحال که به او نمی‌آمد حالا حالاها فوت کند.

احسان خواجه امیری: حضور در سریال «میوه ممنوعه»… ارائه آلبوم «سلام آخر» و کنسرت موفق تالار وزارت کشور بهترین اتفاقاتی بود که در زندگیم رخ داده.

کاظم احمدزاده: اتفاق خاصی که در رأس هرم باشد برایم رخ نداده.

مهدی مقدم: آلبوم «سونامی» بعد از سه سال به بازار ارائه شد.

بهاره رهنما: بازی در فیلم «دایره زنگی».

رضا رویگری: بازی در «مختار» که یک پروژه 4 ساله است.

محراب پیمان‌خانی: به دنیا آمدن بچه دومم.

شقایق دهقان: مادر شدن.

طناز طباطبایی: بازی در سریال «میوه ممنوعه».

مازیار عصری: تقریباً اتفاق مهمی برایم نیفتاد به جز این که به دلیل کم‌کاری و تنبلی دوستانم آلبومم حاضر نشد.

آزاده آل‌ایوب: سفر به یادماندنی و از دل نرفتنی مکه.

سام درخشانی: پخش دو سریال همزمان با هم و عکس‌العمل‌های خوب مردم و یک پله پیشرفت.

ایرج نوذری: بعد از سالها علاقه شخصی و درونی به رشته مورد علاقه‌ام کنگ‌فو پرداختم و یک سبک رزمی سینمایی و نمایشی به همراه مدیربرنامه‌هایم آنیوس دانه‌کار را پایه‌گذاری کردیم که به ثبت رسید.

بهنوش بختیاری: بهترین اتفاق مردم مهربانی بودند که لطفشان از سابق بیشتر شده و من مدیون انرژی مثبت آنها در حین پخش سریال «چارخونه» بودم و اتفاق بدی که برایم رخ داد بیماری مادرم که به بیمارستان کشید شد و این سبب بهم ریختگی روحی و جسمی من شد.

محسن طنابنده: گرفتن سیمرغ.

بهروز صفاریان: فوت عمویم.

امیر جعفری: به دنیا آمدن پسرم به نام «آیین».

کاوه سماک باشی: بستن قرارداد با پروژه آتش نشان افخمی به نام «عملیات 125» و دعوت از سوی بهرام بیضایی برای بازی در «لبه‌ پرتگاه».

خاطره حاتمی: کسی را که 24-25 سال ندیده بودم برای اولین بار در سال 86 دیدم.

نگار فروزنده: کار با آقای حاتمی‌کیا در فیلم «دعوت» و بازی در فیلم «دایره زنگی». خیلی این دو پروژه را دوست داشتم.

سپند امیرسلیمانی: اکران «اخراجی‌ها» و دیده نشدن من.

آنا نعمتی: موفقیت فیلم پارک‌وی.

سحر ولدبیگی: مهم‌ترین اتفاق فقط مختص سال 86 نیست اتفاقی که هر سال با زیبایی هر چه تمام‌تر اتفاق می‌افتد آنهم تغییر فصل‌هاست. اگر جزئی‌تر بگویم آمدن شب و روز، طلوع و غروب خورشید هر چند سال یکبار کسوف و خسوف… بس است یا باز هم بگویم؟!

لیلا زارع: یه اتفاق شخصی که خیلی سختی کشیدم و درس‌های بزرگی از آن گرفتم.

روناک یونسی: سه اتفاق مهم در سال 86 برایم رخ داد. اول رفتن به مکه بود. دوم فوت پدربزرگم که برایم قهرمان بود و سوم فیلمنامه «زینب» که ارتباط خوبی با آن برقرار کردم.

بهنوش طباطبایی: یک دوست خوب را از دست دادم.

نیما شاهرخ‌شاهی: موفقیت اکران پارک وی. این فیلم سوپر استار نداشت اما فروش خوبی داشت.

شهره سلطانی: امسال تئاتر کار نکردم. هر سال من یک تئاتر کار می‌کردم.

سحر زکریا: اتفاق خاصی برایم نیفتاد که خیلی مهم باشد.

السا فیروزآذر: رفتن مجدد به دانشگاه از کاردانی به کارشناسی.

رضا یزدانی: اتفاق‌ها همه معمولی بودند. آلبوم جدیدم به مراحل آخری خود رسیده است.

مریم کاویانی: خرید خانه بعد از 5-6 سال سعی و تلاش.

فرزاد مؤتمن: ساخت فیلم «صداها».

حسین رفیعی: تولد دخترم نارگل.

ملیکا زارعی: اتفاق زیاد بوده نمی‌دانم کدام را بازگو کنم.

ماه‌ چهره‌خلیلی: یک سال تجربیات من بیشتر شده و چند کار به کارنامه‌ام اضافه شده. وقتی با ذهنیت مثبت پیش بروی و برنامه‌ریزی درستی داشته باشی پیشرفت کاری نیز خواهی داشت. امسال با رزومه کاری خوبی شروع کردم.

فرزاد فرزین: یکی دو کنسرت در ایران و خارج از ایران داشتم و فیلم «پسران آجری» با بازی من اکران شد.

ویشکا آسایش: یک نقش در «مختارنامه» دارم که از لحاظ کاری برایم خیلی مهم است.

دکتر محمد صادقی: مردم به من خیلی اظهار لطف می‌کنند. سال خوبی بود طی این سال با کارهایم بیشتر مورد لطف قرار گرفتم خصوصاً در این چند ماه اخیر.

آرش سبحانی: سال خوبی نبود و اتفاق خاصی نیفتاد.